نظرات ارسالي
+
ميشه ؟:)@};-

*ابرار*
93/9/21
سعيد عبدلي
@};- الّلهُـمَّ صَلِّ عَلـي مُحَمَّـد وَآلِ مُحَمَّـد وَعَجِّـل فَرَجَـهُم@};-
سعيد عبدلي
@};- الّلهُـمَّ صَلِّ عَلـي مُحَمَّـد وَآلِ مُحَمَّـد وَعَجِّـل فَرَجَـهُم@};-
*نفيسه
الّلهُـمَّ صَلِّ عَلـي مُحَمَّـد وَآلِ مُحَمَّـد وَعَجِّـل فَرَجَـهُم
* غريب *
الّلهُـمَّ صَلِّي عَلـي مُحَمَّـد وَ آلِ مُحَمَّـد وَ عَجِّـل فَرَجَـهُم.آمين
+
نزديک عمليات رمضان بود.
همه آماده مي شدند برا عمليات و معمولا کسي مرخصي نمي گرفت تا بعد از عمليات.
ولي يه جوون اومد و گفت اگه امکانش هست اجازه بده من برم شهرمون.
نسيم صبح سعادت
92/9/2
گفتم برا چي؟ گفت آخه عروسيمه و کارت هم پخش کرديم و خانواده مدام زنگ مي زنن و مي گن چرا نميايي؟!
بهش اجازه دادم برگرده. گفت: ازم راضي هستي؟ گفتم : آره. برو ولي مراسمت تموم شد يک هفته اي برگرد چون نيرو نياز داريم.
خداحافظي کرد و راه افتاد.
عصر همون روز که بچه ها داشتن برا عمليات تجهيزات مي گرفتن يکي رو ديدم کنار تانکر آب، داره وضو مي گيره. خيلي شبيه اون جوون بود. رفتم جلوتر ديدم همونه. تعجب کردم و پرسيدم مگه نرفتي برا عروسيت؟