غزلستان عاشقی | ||
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم من کزین فاصله غارت شده چشم توأم چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است میله های قفسم را نشمارم چه کنم سید حسن حسینی [ چهارشنبه 92/12/21 ] [ 12:32 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
دلم گرفته از این روزگار دلتنگی دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند شکست پشت من از داغ بی تو بودنها درون هاله ای از اشک مانده سرگردان از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی دگر پرنده احساس مــن نمی خواند بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد [ شنبه 92/12/17 ] [ 1:2 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟ آن رفته ی شکسته دل بی قرار کو؟ چون روزگار غم که رود رفته ایم و یار حق بود اگر نگفت که آن روزگار کو؟ چون می روم به بستر خود می کشد خروش هر ذرّه ی تنم به نیازی که یار کو؟ آرید خنجری که مرا سینه خسته شد از بس که دل تپید که راه فرار کو؟ آن شعله ی نگاه پر از آرزو چه شد؟ وان بوسه های گرم فزون از شمار کو؟ آن سینه یی که جای سرم بود از چه نیست؟ آن دست شوق و آن نَفَس پُر شرار کو، رو کرد نوبهار و به هر جا گلی شکفت در من دلی که بشکفد از نوبهار کو؟ گفتی که اختیار کنم ترک یاد او خوش گفته ای ولیک بگو اختیار کو؟ [ چهارشنبه 92/12/7 ] [ 11:4 صبح ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
من از دریچه چشمت به آفتاب رسیدم به شوق روی تو از مرز آفتاب گذشتم به سمت روشن اشراق دیده بر تو گشودم به زیر طاق دو ابرویت آشیانه گرفتم به پیش پای تو افکندم از خیال کمندی قسم به ناز نـگاهت که در قبیله خوبان اگر به زلف تو بستم دل شکسته خود را تو روشنایی صـبحی به روزگار سیاهم دلم به وصل تو دارد امید عمر دوباره [ چهارشنبه 92/12/7 ] [ 9:38 صبح ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
با همهی بی سر و سامانیام باز به دنبال پریشانیام طاقت فرسودگیام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنیام آمدهام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظهی طوفانیام دلخوش گرمای کسی نیستم آمدهام تا تو بسوزانیام آمدهام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانیام ماهی برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانیام خوبترین حادثه میدانمت خوبترین حادثه میدانیام؟ حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانیام حرف بزن، حرف بزن، سالهاست تشنهی یک صحبت طولانیام ها به کجا میکشیام خوب من؟ ها نکشانی به پشیمانیام! [ شنبه 92/12/3 ] [ 11:52 صبح ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |