سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزلستان عاشقی
 
قالب وبلاگ

مالک کل فصل هایی تو ،آب و رنگت ولی شبیه بهار

ای لبانت به رنگ نارنگی ، رنج نارنج را به من بسپار

مالک کل فصل هایی پس ، توی دشت تو برف می بارد

نفست هرم باد تابستان ، عطر اغوش تو همیشه بهار

فصل پاییز توی موهایت ، در طواف است و بر لبش لبیک

حجرالابیض است رخسارت ، حج آن عمره‌ای تمتع وار

دست های تو مسجد شعرند ، قافیه قد قامت تو نشد

اشهد ان لا غزل جز تو ، می شود بر مناره ها تکرار

ای دو چشمت ذغال ، گیسو دود ، گونه هایت شکوفه اتش

ای قنوت شکسته بسته من ، ربنا اتنا عذاب النار

در نگاهت دو صوفی سرمست ، در سماع هو الطیف به رقص

گیسوانت به روی صورت من ، ذکر گویند با هوالستار

پلک هایت دو ابر، ابر سپید ، روی خورشید چشم های تواند

مژه های تو هم برای همین ، دست های بلند استغفار

می نویسم برقص و بوسه بپاش ، بوسه های تو راوی غزلند

نه ، نگو شعر من تعارف نیست ، از من اصرار و از تو هم انکار

می نویسم نه می نویسد عشق ، کاغذ از چارگوشه می سوزد

از شکوه تو وزن شعر شکست ، مثنوی بر غزل شود آوار


[ شنبه 93/3/31 ] [ 12:3 صبح ] [ غریب ] [ نظرات () ]

 

میلاد دردانه ی کربلا حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیها مبارک باد

 

ویرانگر کــــاخ بنی ُامّیــه آمد         چشم تو روشن حسین رقیه آمد

 

 

زمین دوباره پر از آیه های کوثر بود
تمام شهر پُر از بوی عود و عنبر بود
به ناز مقدم یاسی به عطر دلکش سیب
تمام پهنه ی ارض و سما معطر بود
به گرد ماه وجودش ستاره می گردید
مهی که یک سر و گردن ز ماه هم سر بود
برای آنکه قدم روی خاک نگذارد
فرشته ریخته بود و زمین پُر از پَر بود
عجیب نیست که این قدر شاه بوسیدش
به جان فاطمه خیلی شبیه مادر بود
سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب
رسید باب حوائج به خانه ی ارباب
*****
دوباره فاطمه ای پای در رکاب زده
کرشمه کرده طعنه به ماهتاب زده
برای آنکه مبادا نظر کنند او را
حسین فاطمه بر چهره اش نقاب زده
مسیر آمدنش را زد عمه جان جارو
به اشک شوق عمو خاک کوچه آب زده
بگو به ماه فلک دیده ی حسودت کور
که بوسه بر روی این ماه آفتاب زده
سه سال آمد و پر زد از آن زمان تا حال
فلک به خاطر رؤیاش سر به خواب زده
سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب
رسید باب حوائج به خانه ی ارباب
*****
کلید کار گشائی است بین دستانش
شمیم یاس گرفته تمام دامانش
فدای آن حرم کوچک و تماشائیش
که جبرئیل نشسته است روی ایوانش
از این طرف به هیاهوی شام و از آن سو
به سمت عرش خدا می رود خیابانش
سه ساله است ولی می شود زیارت کرد
به جای فاطمه و آن مزار پنهانش
به دست خالی و آه دل و به رشته ی عشق
دخیل بسته دلم بر ضریح چشمانش
سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب
رسید باب حوائج به خانه ی ارباب
*****
دلم به پیش حضور تو اعتکافی شد
که عشق های دگر پیش من خرافی شد
سه صفحه خورد ورق از کتاب تو اما
نشان فاطمه بر جلد آن صحافی شد
سه ساله بودی و یاد آور غم زهرا
وَ لحظه لحظه ی آن روضه موشکافی شد
تمام کینه ی حیدر به روی بابایت
وَ بغض فاطمه روی سرت تلافی شد
غلاف و سلسله و تازیانه بود اما
سنان و کعب نی و خار هم اضافی شد
طواف حاجیه خانوم سید الشهدا
به دور کعبه ی سر بود عجب طوافی شد
سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب
رسید باب حوائج به خانه ی ارباب

 


[ دوشنبه 93/3/26 ] [ 12:48 عصر ] [ غریب ] [ نظرات () ]

 

دیگر دلم از دست همه گرفته... از دست همه!

از تمام کسانیکه ساکن کوچهشهید (...)هستند اما وقتی پیرزنی قد خمیده رامی بینند که زنبیلی حاوی نان و سبزی را بدست گرفته و به سختی قدم برمی دارد، باحالتی که انگار از بی معرفتی جوانان زمانه رنج می برند و می گویند: «تو را به خدانگاه کن، آیا پیر زن پسری ندارد که خود برای مایحتاج خانه این چنین سختی می کشد»؟
و نمی داننداین پیره زن مادر همانشهیدیاست که آنها زیر تابلوی نام اوایستاده اند.

دلم گرفته!!!

از تمام کسانیکه ناکسند،
ازعارفان بی معرفت،
ازعالمانی که عادل نیستند،
از عادلانی که عارف نیستند،
از عارفانی که عاشق نیستند،
از عاشقانیکه خالص نیستند!
و ازمخلصانی که بسیجی نیستند،
از بسیجی نمایانی که جاهلند،
از ساکنان کوچه علی چپ،
از تمام خون هایی که رنگین ترند،
از تمام آنها که نماینده مجلس هستند اما نماینده مردم نیستند،
از ذاکرینی که یاد خدا نمی کنند،
از شورداران بی شعور،
از شعورداران بی شور،
از آنهایی که بین گل کاکتوس و گل لاله فرقی نمی گذارند،
از آنانکه نهج البلاغه و روزنامه را یک جور می خوانند،
از حسین پرستان حسین نشناس،
ازحسین دوستان زینب آزار،
از همه آنانکه زیارت عاشورا می خوانند اما عاشورایی نیستند،
از تمام سوال کنندگانی که بدنبال جواب نیستند،
از تمام آنانی که هدفشان وسیله ایست که توجیه می کنند،
از تمام آنهاییکه کربلا می روند اما کربلایی نیستند،
از همه کسانی که قمه را فقط بر سر خود می زنند نه بر سریزیدیان!
از تمام کسانی که شمع بیت المال را به این خاطر خاموش می کنند که جیبشان نسوزد،
از چشم های نامحرم نواز،
از گوش هایی که کرهای مصلحتی هستند،
از آنان که توجیه می کنند،
از آنان که توجیه میشوند،
ازتوجیه
ازتوجیه
ازتوجیه...

ای خدااااااااااااا دریاب

پ.ن : دلم برای گرفتن بهانه می گیرد...

منو ببخشید خب دلم گرفته است.

 


[ چهارشنبه 93/3/21 ] [ 5:55 عصر ] [ غریب ] [ نظرات () ]

سالروز میلاد حضرت حجت ابن الحسن اباصالح المهدی (عج) پیشاپیش مبارکتان باد

فقیر غم تو

به هوای تو نشستم به مسیر غم تو

ای جمالی که غزلهاست اسیر غم تو

رودها در جریان در پی ادراک رخت

قطره ها در عطش بحر کبیر غم تو

رفته از دست دلم معجزه ای کن ای شمس!

چه امیدی است به دل، این دل پیر غم تو

من دخیل توام ای پنجره فولاد غزل!

نیست در عالم عشاق نظیر غم تو

غنچه ها چشم براهند تو را بشکوفند

کی گذر میکند از باد عبیر غم تو

بگذارید به خونم بکشاند عشقت

تشنه ام تشنه ام ای ماه به تیر غم تو

****

صبح زود است... پی نان و غزل باید رفت

این منم شاعر و آواره... فقیر غم تو

 صالح محمدی امین


[ چهارشنبه 93/3/21 ] [ 9:23 صبح ] [ غریب ] [ نظرات () ]

میلاد مسعود حضرت على اکبر سلام الله علیه و روز جوان مبارک باد

 

کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش
خنجر از دست ماه می افتد، در مصاف هلال ابرویش 


چشم هایش از آسمان لبریز، سینه اش داغدار طوفان هاست
دست هایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش 


در سجودند مست و عرفانی، صحن و محراب و مهر و پیشانی
این جوان را که قُبّة الخَضراء، می زند بوسه بر سر و رویش!


قد علم کرده خون غیرت را، در رگ سنگ ها بجوشاند
می رود تا تمام میدان را، غرق حیرت کند هیاهویش


اَشهدُ اَنّ این ذبیح الله، (باکی از مرگ در نگاهش نیست)
اَشهدُ اَنّ این منای حسین(ع)، اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!


دسته دسته ملائک از هر سو، گرد او در طواف اندوه اند
رخت اِحرام بسته جبرائیل، رفته زانو زده ست پهلویش


 زهرا شعبانی

 


[ یکشنبه 93/3/18 ] [ 9:19 صبح ] [ غریب ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 136871
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت