سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزلستان عاشقی
 
قالب وبلاگ

تنــم از حـادثه زخمی دلـم از غصه شکسته
مث اون پرنده ای که روی شاخه ها نشسته

من مســافــری غــریبــه راهیــه یه راه دورم
توی کوچه ها می شم گم تا که نشکنه غرورم
                        
ناجی شکسته بالم که تو تنهایی نشستی
منو از غصه گرفتی خودت از غصه شکستی

پـر بغـض و گـریه بـودم تـو رسـیـدی تـا بخندم
بی تو ای سعادت محض دل به جاده ها می بندم
 

راهی یه راه دورم کوله بار عشق و بستم
دیگه از خـودم بـریدم دیگه از آینه خستم

تویی کعبه وجودم دور چشمای تو گشتم
نکن از دلـم گلایه بـاید از تـو می گذشتم


نمی خوام بار غمم رو روی شونه هات بگیری
نمی خوام مث پـرنده تـوی یک قفس بمِیری


ای بهار آبی عشق کاش تو مهربون نبودی
توی این غریبه بازار کاش تو همزبون نبودی

لحظه گذشتن از تــو لحظه آخـر دیدار
واسه تو از تو گذشتم همینه معنی ایثار


[ یکشنبه 93/6/23 ] [ 7:4 عصر ] [ غریب ] [ نظرات () ]

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه

میلادحضرت خانم کریمه ی اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها مبارکباد

ما را برای گدایش شدن آفریده اند

قمری آب و هوایش شدن آفریده اند

او را برای طواف و برای عروج

مارا برایِ برایش شدن آفریده اند.

این خانوم با کرم، محترم را برای

وقف امام رضایش شدن آفریده اند

اصلا تمامی ایران زمین را برای

ملک خصوصی پایش شدن آفریده اند

هرچند نانی نداریم، گندم که داریم

گیرم مدینه نرفتیم ما قم که داریم

زهرا حضورش نیازی به مردم ندارد

اصلا ظهورش مدینه یا قم ندارد

بالی که این آسمان را ندارد، چه دارد؟

آن کس که این آستان را ندارد چه دارد؟

عصمت تباری که همسایه اش را ندیده

همسایه اش نیز هم سایه اش را ندیده

بانوی والا مقامی که مافوق نور است

خورشید هفت آسمانی که ما فوق نور است

پروازها با قنوتش به بالا رسیدند

اعجازها با نگاهش به عیسی رسیدند

غیر از خدایا خدایا صدایی ندارد

روی زمین غیر محراب جایی ندارد

سجاده اش با مناجات کردن گره خورد

هر صبح با نور خیرات کردن گره خورد

امروز بارانی ترین عنایت به دستش

فردا فراوان ترینِ شفاعت به دستش

از یک طرف دخترِ مردِ مشکل گشاهاست

از یک طرف خواهرِ آبروی گداهاست

او حلقه ی اتصال رضا با جواد است

باب الحوائج ترینی که بابِ مراد است

وقتی که میخواست از خانه اش دربیاید

یعنی به سمتِ حریم پیمبر بیاید

دور و برش از برادر برادر قرُق بود

راه از پسر های موسی ابن جعفرقرُق بود

دست پسرهای موسی ابن جعفر نقابش

پای پسرهای موسی ابن جعفر رکابش

تا چادرش خاکی از ردپایی نگیرد

تا معجر با حجابش به جایی نگیرد

او آمد و مایه ی افتخار همه شد

دسته گل مریمی بهار همه شد

گیرم نبودیم اما سلامش که کردیم

گیرم ندیدیم، ما احترامش که کردیم

ما سربلندیم از اینکه گلابش نکردیم

با ازدحام سر کوچه آبش کردیم

او آمد و طرز خواهر شدن را نوشت و

قربانِ قبل از برادر شدن را نوشت و

چه خوب شد که مسیرش به مقتل نیوفتاد

چه خوبتر که بارها از روی تل نیوفتاد

گودالی از کشمکشهای لشکر ندید و

بالای سر نیزه ها سر ندید و....

علی اکبر لطیفیان

 

 


[ چهارشنبه 93/6/5 ] [ 1:14 عصر ] [ غریب ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 25
کل بازدیدها: 136398
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت