غزلستان عاشقی | ||
من که از روز ازل مثل تو دلبر دارم از همه عالمیان غیر تو دل ، بر دارم
چشم من نیست به دنبال زر و زیور و سیم من که مانند تویی معدن گوهر دارم
نشود یافت گلی مثل تو ای سرو چمان خوش به حالم که چنین سرو و صنوبر دارم
گر همه عالمیان راه به بیراهه برند کی شوم گمره اگر مثل تو رهبر دارم
پادشاهی دو عالم همه از آن من است چون که من تاج تولای تو بر سر دارم
پر زند مرغ دلم در سر کویت شب و روز من در آن صحن و سرای تو کبوتر دارم
همه ی دار و ندارم به فدای قدمت سر دهم در ره تو، دل ز تو کی بردارم
یا علی "ع" قنبر اگر نو کر دربار تو بود فخر بر نوکری نوکر قنبر دارم
غم و اندوه مرا نیست اگر در دو جهان علت آن است که من حضرت حیدر"ع" دارم [ سه شنبه 93/7/22 ] [ 12:23 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
زلف او بر رخ چو جولان میکند مشک را در شهر ارزان میکند جوهری عقل در بازار حسن قیمت لعلش به صد جان میکند آفتاب حسن او تا شعله زد ماه رخ در پرده پنهان میکند من همه قصد وصالش میکنم وان ستمگر عزم هجران میکند گر نمکدان پرشکر خواهی مترس تلخیی کان شکرستان میکند تیر مژگان و کمان ابروش عاشقان را عید قربان میکند از وفاها هر چه بتوان میکنم وز جفاها هر چه نتوان میکند سعدی
[ یکشنبه 93/7/13 ] [ 3:1 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
عرفات عشقبازان سر کوی یار باش به طواف کعبه زین در نروم که عار باشد
چوسری بر آستانش ز سر صفا نهادی، به صفا و مروه ای دل! دگرت چه کار باشد
قدمی ز خود برون نه، به ریاض عشق، کاینجا نه صداع نفخة گل، نه جفای خار باشد
به معارج «اناالحق» نرسی ز پای منبر نکند «کمال» دیگر طلب حضور باطن که قرارگاه زلفش دل بی قرار باشد [ شنبه 93/7/12 ] [ 1:26 صبح ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
باران که می گیرد به هم می ریزد اعصابم تقصیر باران نیست...می گویند: بی تابم گاهی تو را آنقدر می خواهم به تنهایی طوری که حتی بودنم را بر نمی تابم هر صبح،بی صبحانه از خود می زنم بیرون هرشب کنار سفره،بُق کرده ست بشقابم بی تو تمام پارک های شهر را تا عصر می گردم و انگار دستی می دهد تابم شب ها که پیشم نیستی...خوابم نمی گیرد وقتی نمی بوسی مرا...با "قرص" می خوابم [ جمعه 93/7/4 ] [ 4:11 صبح ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |