عشق تو چون زد رقـم بی سروسامانی ام
شعله به عـالم زند شور پریشانی ام
شب همه شب تا سحـر شعله کشم از غمت
شعله کشم از غمت لعـل بدخشانی ام
مست نگاه توأم غـرقه به دریای چشم
غـرقه به دریای چشم یوسف کنعـانی ام
چشم تو از من ربود صبـر و توان و قـرار
پرسه به هـر سو زنم، باد بیـابانی ام
نای دلم می زند بوسـه به موج عطش
زانکه دود خون تاک در رگ توفـانی ام
آینه در آینه نقـش تو را زد رقـم
تا به کدامین مسیر باز بچـرخانی ام
خیـره به آدینه ام تا که نمایان شوی
در دل آدینه ها چنـد بسوزانی ام