غزلستان عاشقی | ||
ای مادرای مهربون ! بچه هاتون ،بچه هاتون میگن بازم شهید میاد یه عالمه خیلی زیاد دسته گلای بی زبون گمشده های بی نشون یه ریزه خاکسترشون دو حلقه ،انگشترشون یه تیکه استخون سر یه شاخه گل ،یه بال و پر یه دگمه پیرهنشون یه ذره خاک تنشون تابوتای یه اندازه تو هر کدوم یه سربازه ابره که بر تن میزنه باده که شیون میزنه.. می پیچه تو شهر و دهات عطر سلام و صلوات ای مادرای مهربون بچه هاتون بچه هاتون دسته گلائی که دادین به کربلا فرستادین حالا با تابوت اومدن با بوی باروت اومدن سر ندارن ،پا ندارن چشم تماشا ندارن مادرا از خدا میخوان با گریه و دعا میخوان تابوتاشونو باز کنن بچه هاشو نو ناز کنن هر کجا اسفند و دوده تا کور بشه چشم حسود اما بوی عجیب میاد بو کنی ، بوی سیب میاد میگن کسی که پا بشه زائر کربلا بشه سر به بیابون بذاره تو عاشقی جون بذاره اونجا که افتاب میشینه یه باغ پر سیب میبینه بچه های نجیب من ! باغ گلای سیب من رو عشقتون پا نذازین حسین و تنها نذارین
[ چهارشنبه 92/10/11 ] [ 12:35 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |