غزلستان عاشقی | ||
ضعیف و لاغر و زرد و صدای خوابآور کنار بستر من قرصهای خوابآور
لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی از این تب، این تبِ مالاریای خوابآور
منی که منحنی زانوان زاویهدار جدا نمیکندم از هوای خوابآور
همین تجمع اجساد مومیایی شهر مرا کشانده به این انزوای خوابآور
زمین رها شده دورِ مدارِ بیدردی و روزنامه پر از قصههای خوابآور
هنوز دفترِ خمیازههای من باز است بخواب شعر! در این ماجرای خوابآور [ سه شنبه 92/10/24 ] [ 12:24 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |