غزلستان عاشقی | ||
من از دریچه چشمت به آفتاب رسیدم به شوق روی تو از مرز آفتاب گذشتم به سمت روشن اشراق دیده بر تو گشودم به زیر طاق دو ابرویت آشیانه گرفتم به پیش پای تو افکندم از خیال کمندی قسم به ناز نـگاهت که در قبیله خوبان اگر به زلف تو بستم دل شکسته خود را تو روشنایی صـبحی به روزگار سیاهم دلم به وصل تو دارد امید عمر دوباره [ چهارشنبه 92/12/7 ] [ 9:38 صبح ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |